×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

http:sepahrad.gohardasht.com

× من برای دوستان عزیزم مطالب شیرینی راجع به دوستی خواهم نوشت.
×

آدرس وبلاگ من

sepahrad.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/shirazinia

فروغ فرخزاد-دفتر اول-اسیر-شعله های رمیده

می بندم این دو چشم بر آتش را

تا ننگرد درون دو چشمانش

تا داغ و پرتپش نشود قلبم

از شعله ی نگاه پریشانش

می بندم این دو چشم پرآتش را

تا بگذرم ز وادی رسوایی

تا قلب خامشم نکشد فریاد

روی میکنم به خلوت و تنهایی

ای رهروان خسته چه می جویید

در این غروب سرد ز احوالش

او شعله ی رمیده خورشید است

بیهوده می دوید به دنبالش

او غنچه ی شکفته ی مهتابست.

باید که موج نور بیافشاند

بر سبزه زار شب زده چشمی

کاو را به خوابگاه گنه خواند.

باید که عطر بوسه ی خاموشش

یا ناله های شوق بیامیزد

در گیسوان آن زن افسونگر

دیوانه وار عشق و هوس ریزد

باشد شراب بوسه بیاشامد

از ساغر لبان فریبایی

مستانه سر گذارد و آرامد

بر تکیه گاه سینه ی زیبایی

ای آرزو تشنه به گرد او

بیهوده تار عمر چه میبندی؟
روز رسد که خسته و وامانده

بر این تلاش بیهدی میخندی

آتش زنم به خرمن امیدت

با شعله های حسرت و ناکامی

ای قلب فتنه جوی گنه کرده

شاید دمی زفتنه بیارامی

می بندمت به بند گران غم

به سوی او دگر نکنی پرواز

ای مرغ دل که خسته و بینایی

دمساز باش باغم او،دمساز

پنجشنبه 3 آذر 1390 - 10:24:41 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم